جدول جو
جدول جو

معنی صومعه نشین - جستجوی لغت در جدول جو

صومعه نشین
(فُ)
راهب. زاهد. عابد
لغت نامه دهخدا
صومعه نشین
زاهدی که در صومعه بسر برد
تصویری از صومعه نشین
تصویر صومعه نشین
فرهنگ لغت هوشیار
صومعه نشین
راهب، رهبان، زاهد، معتزل، معتکف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ مَ عَ یِ زَرْ ری)
دهی است از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب، واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری سراب و 7 هزارگزی شوسۀ سراب به اردبیل. این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل است. 284 تن سکنه دارد. آب آن از نهر و چاه. محصول آنجا غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
شهرک نشین
فرهنگ واژه مترادف متضاد